میلاد عرفان‌پور گفت: ادبیات و شعر انقلاب اسلامی مترادف با شعر زندگی است که در آن، شعر عاشقانه هست، اجتماعیات، شعر سیاسی، اعتراضی، انتقادی و همه‌چیز هست چون زندگی همه این ابعاد را با هم دارد.

به گزارش خبرگزاری ایلتنا به نقل از مهر، برنامه تلویزیونی خوان نیاز که به مناسبت ماه مبارک رمضان پخش می‌شود، با حضور میلاد عرفان‌پور از آنتن شبکه دو سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد.

عرفان‌پور در این برنامه به دیدار با مقام معظم رهبری و قرائت بخشی از رباعی‌های خود در حضور ایشان اشاره کرد و گفت: نقطه عطفی که باعث شد من بیشتر شناخته شوم، ملاقاتی بود که با حضرت آقا داشتم. این اتفاق از سال ۸۵، دو، سه بار برای من افتاد. برای بار اول بنا بود شعر بخوانم و اسمم در فهرست بود و شعر خواندم و این دفعه آخری که پارسال بود حضرت آقا محبت کردند خودشان اسمم را بردند، آن دفعه اول در معرفی من و رباعی من خیلی تأثیر داشت.

وی درباره حضور عشق در اشعار به ویژه رباعیات خود گفت: به قول دوست شاعرمان علی‌محمد مؤدب، آشیانه شعر عشق است، حتی آن شعرهایی که در موضوعات دیگر است با مضمون اجتماعی، دینی و غیره آن‌ها هم از آشیانه شعر برمی‌خیزد یعنی شاعر عشق و آرمان خودش را در معرض خطر می‌بیند و شعر می‌گوید. اگر این‌طور نگاه کنیم که خیلی هم دور نیست، همه شعرها باید عاشقانه باشند و این نگاه عاشقانه را همه شعرا دارند، حالا این‌که پشت این عشق چه اتفاق عینی باشد، قصه متفاوتی دارد.

خالق اثر «از آخر مجلس» در ادامه گفت: البته که عشق اصیل و اصلی ما باید عشق حضرت حق باشد و آن چیزی‌که به شاعر موهبت می‌شود و گهگاه دستش را می‌گیرند و بالا می‌برند، همان عشق است که گاهی شعر عاشقانه خوانده می‌شود و گاهی عارفانه. طبیعتاً چیزی که ما دنبالش هستیم ادبیات و شعر انقلاب اسلامی است که مترادف است با شعر زندگی. در این‌گونه شعر، شعرِ عاشقانه هست، اجتماعیات، شعر سیاسی، اعتراضی، انتقادی و همه‌چیز هست که به نوعی مترادف با زندگی است چراکه زندگی همه این ابعاد را با خودش دارد.

عرفان‌پور در ادامه به بیان ماجرای خلق رباعی معروف خود با عنوان «پائیز بهاری است که عاشق شده است» پرداخت و گفت: آن موقع تقریباً دوسه سالی بود که شروع به رباعی‌گفتن کرده بودم. حدود ۱۷ سال داشتم و دانش‌آموز بودم. یک روز با سرویس مدرسه به خانه می‌آمدم که از شیشه ماشین چشمم به برگ‌های زردی افتاد که در بلوار چمران شیراز ریخته شده بودند. آنجا این رباعی را گفتم و لطف خدا بود که این طور شنیده شد. آن موقع فکر نمی‌کردم بعدها تا این میزان از آن استقبال شود.

وی در پایان با ذکر این نکته که در کودکی ذوق نقاشی داشته، گفت: از کودکی تصورم از بزرگسالی این بود که حتماً نقاش می‌شوم اما خب لطف خدا شامل حالم شد و به این سمت کشیده شدم که نخست آن را موهبت خدا می‌دانم و بعد از آن، نقش پدرم در این مسیر که مرا با مداحی آشنا کرد. به این‌ترتیب گوشم با شعر آشنا شد و بعد دو بیتی‌های محلی که مادربزرگم از کودکی در خانه نجوا می‌کرد.

انتهای پیام/ ت۴۴