در ابتدای باید به این سوال پاسخ داد که چرا CSR در سالهای اخیر به زبان روابط عمومی تبدیل شده است؟ مردم امروز به برندها به عنوان بازیگران اجتماعی نگاه میکنند و از آنها انتظار دارند پیامدهای اجتماعی و زیستمحیطی شفاف و مسئولانه ارائه دهند. امروزه مخاطب از برند و نشان های تجاری و اجتماعی انتظار کنشگری فعال و البته مثبت در وقایع و رویداد های روز جامعه را دارد بنابراین سازمانها نیز فهمیدهاند که مسئولیت اجتماعی فقط فعالیتهای داوطلبانه نیست، بلکه بخش جداییناپذیر از ارزشگذاری برند و تجربه مشتری است.
مسئولیت اجتماعی (CSR) و روابط عمومی (PR) دو ستون از یک بنای واحدند که هر کدام نقش خود را ایفا میکند، اما با همسویی پیام و همسویی ارزشها قدرتمند میشوند. CSR به مسئولیت اجتماعی، ساختار اخلاقی سازمان میپردازد؛ PR نیز تصویر عمومی، ارتباط با رسانهها و مدیریت روایت را بر عهده دارد. تفاوت عملکردی شان در هدف و دامنه است، اما تشابهشان در روایتگری منسجم، شفافیت و ایجاد اعتماد است. وقتی پیامهای CSR با استراتژی برند همگرا شوند و کانالهای PR با دادههای CSR هماهنگ شوند، برند نه تنها در عمل اثرگذار میشود بلکه در اذهان عمومی به تصویری قابل اتکا تبدیل میشود. نتیجه این همسوسازی، حفظ اعتبار، تقویت روابط با ذینفعان و پاسخ هوشمند به بحرانهاست که می تواند جای هر برندی را در ذهن مخاطب تثبیت کند.
مدیر روابط عمومی به عنوان رهبر رفتار سازمانی، پلی است میان ارزشهای عمیق شرکت و رفتار روزمره سازمانی. او با تفسیر دقیق از مسئولیت اجتماعی و ترجمهٔ آن به زبان قابل فهم برای ذینفعان، ظرفیت روایتهای همسو با اخلاق حرفهای را تقویت میکند و از شفافیت در گزارشها تا مدیریت مؤثر بحرانها، همسوسازی گفتار با عمل را به تصویر برند مینشاند تا اعتماد عمومی به عنوان سرمایهای غیرقابل لمس و پایدار شکل گیرد. در این چارچوب، طراحی کانالهای گفتوگو، استفاده از دادههای CSR و یکپارچهسازی روایتهای انسانی با استراتژیهای رسانهای، سازمان را به الگویی مسئولانه تبدیل میکند و نتیجه، کاهش فاصله وعده و عمل، تقویت اعتبار و تبدیل کارکنان به سفیران برند است که تجربهای ملموس و پایدار برای جامعه و مخاطبان ارائه میدهد.
نقش شبکههای اجتماعی در روایت CSR به عنوان پلی میان سازمان و ذینفعان است: از یکسو این کانالها امکان روایت شفاف، سریع و انسانمحور را فراهم میآورند تا همدلی و اعتماد عمومی را تقویت کنند؛ از سوی دیگر، نمونههای الهامبخش CSR در قالب پستها، استوریها و ویدئوهای کوتاه، به فهم آسانتر تعهدات اخلاقی و اثرات اجتماعی کمک میکند. پاسخهای دقیق به پرسشهای عمومی، شفافیت در گزارشهای پایداری و نمایش نقش کارکنان به عنوان سفیران برند در فضای دیجیتال، همگی در کنار هم، روایت CSR را پویا و قابل کنترل نگه میدارند و از طریق گفتگوی دوطرفه با مخاطبان، امکان بهبود مستمر عملکرد و تقویت اعتبار سازمان را فراهم میآورند.
همسویی روایت CSR با عملکرد سازمانی اعتماد عمومی و اعتبار برند را تقویت میکند؛ مدیر روابط عمومی با ترجمه دقیق CSR به زبان قابل فهم و هدایت برای رسانه ها و جامعه، سازمان را به نمونهای مسئولانه از یک نهاد موثر و مفید تبدیل میکند و نتیجه آن کاهش فاصله وعده و عمل و تبدیل کارکنان به سفیران برند است که تجربهای ملموس برای جامعه ایجاد میکند.
           











